تاريخ : سه شنبه 18 تير 1392برچسب:, | 22:37 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

این پسر دارد بعد برد تیم ملی در کوچه اواز میخواند



تاريخ : سه شنبه 18 تير 1392برچسب:, | 22:36 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

عایق ضد برق



تاريخ : سه شنبه 18 تير 1392برچسب:, | 22:24 | نويسنده : محدثه خورشیدی |
تاريخ : سه شنبه 18 تير 1392برچسب:, | 22:20 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

 دخترا همه سرشون تو ورقشونه و از هر 10000 نفر یه نفر بیکاره 

ولی پسرا از هر 10000نفر یه نفر سرش تو ورقه خودشه



تاريخ : پنج شنبه 6 تير 1392برچسب:, | 8:55 | نويسنده : محدثه خورشیدی |


 

 خداییش اینطوری نیست؟؟؟

 



تاريخ : پنج شنبه 6 تير 1392برچسب:, | 8:50 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

 


 


وقتي يه دختر بخاطر يه پسر اشك ميريزه ، يعني واقعن دوسش داره

 

 

اما ....وقتي يه پسر بخاطر يه دختر اشك بريزه ،
يعني ديگه هيچوقت نميتونه كسيو مثل اون دوست داشته باشه ....


 
 


 

 


  • مربوط به موضوع »





  • مربوط به موضوع »

 


 
هــمــدیــگــر را فــرامــوش نـکنـیـم
  • مربوط به موضوع »

هــمــدیــگــر را فــرامــوش نـکنـیـم



شــاید ســالـهـا بـعـد در گــذر جــاده هــا



بـی تفـــاوت از کـنــار هــم بگــذریــم


بــگویـیـم آن غــربـیـه چـقـدر شــبیـه خـاطـراتـم بود...
.
.
.

 

  • مربوط به موضوع »

 

 

 



نایت
اسکین

نایت اسکین

 


نایت
اسکین

نایت اسکین

 

نایت اسکین

 

نایت
اسکین

 


نایت
اسکین

 


نایت
اسکین

 

 

کار نامه دخترا
  • مربوط به موضوع »


 

 
 
 
 
 
 
 
 
, | 8:39 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

 

 



تاريخ : پنج شنبه 6 تير 1392برچسب:, | 8:36 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

در طول ترم:

سه روز مانده به امتحان:

دو روز مانده به امتحان:

شب امتحان:

یک ساعت مانده به امتحان:

 

سر جلسه امتحان:

یک هفته بعد از امتحان:

ریاضی 1...
ریاضی 2..
ریاضی بشقاب پرنده...
ریاضی چرا نمیخنده...
انتگرال یگانه...
انتگرال دوگانه...
انتگرال سه گانه...
حالا دسسسس دسسس...
انتگرال دس توابع رقص...
حالا برعکس...
توابع دس، انتگرال رقص....



تاريخ : پنج شنبه 6 تير 1392برچسب:, | 8:31 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

 

شعر طنز  دانشجویی

اهل دانشگاهم
رشته ام علافی‌ست
جیب‌هایم خالی ست
پدری دارم
حسرتش یک شب خواب!
دوستانی همه از دم ناباب
و خدایی که مرا کرده جواب.
اهل
دانشگاهم
قبله‌ام استاد است
جانمازم نمره!
خوب می‌فهمم سهم آینده من بی‌کاریست
من نمی‌دانم که چرا می‌گویند
مرد تاجر خوب است و مهندس بی‌کار
وچرا در وسط سفره ما مدرک نیست!
((چشم ها را باید شست
جور دیگر باید دید))
باید از آدم دانا ترسید!
باید از قیمت دانش نالید!
وبه آنها فهماند که من اینجا فهم را فهمیدم
من به گور پدر علم و هنر خندیدم!
کار ما نیست شناسایی هردمبیلی!
کار ما نیست جواب غلطی تحمیلی!
کار ما شاید این است
که مدرک در دست
فرم بی‌گاری هر شرکت بی‌پیکر را
پر بکنیم



تاريخ : پنج شنبه 6 تير 1392برچسب:, | 8:30 | نويسنده : محدثه خورشیدی |
تاريخ : پنج شنبه 6 تير 1392برچسب:, | 8:29 | نويسنده : محدثه خورشیدی |


 بعضیا واقعا مرض دارن

Join Gevo
Group

 

شکار لحظه ها

 













































تاريخ : شنبه 1 فروردين 0برچسب:, | 14:7 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

 آمد  بهار   و   باد   صبا   مشكبار    گشت      ني‌ني بهشت آمد و نامش بهار گشت

 

نوبهار  آمد و گل سر زده، چون  عارض يار      اي گل تازه،  مبارك  به تو اين تازه بهار

 

منکه میدونم چرا قیافتو اینطوری کردی..میخوام خودت بگی..

یکی اینو بگیره .... خخخخخ

وضع دخترا وقتی یکی میاد خواستگاری خواهرشون..اصن یه وضعیه..

بدون شرح..

 قیافیه فردای من و تو در دانشگاه و مدرسه ..سر کلاس

تقدیم به همه ی شما...



 

کنده کاری های فوق العاده جالب روی درخت

http://topnop.ir/uploads/201303/tpn6734/large/8N4w2PEgX5.jpg

کنده کاری های فوق العاده جالب روی درخت

 امیدوارم از دیدن این وبلاگ لذت ببرید....



تاريخ : شنبه 1 فروردين 0برچسب:, | 14:5 | نويسنده : محدثه خورشیدی |
 

 

 

 

 



تاريخ : شنبه 1 فروردين 0برچسب:, | 14:2 | نويسنده : محدثه خورشیدی |
تاريخ : شنبه 1 فروردين 0برچسب:, | 13:59 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

 

آقایان عزیز، آیا می خواهید بدانید چقدر همسرتون رو دوست دارید ؟ کافیست به سوالات زیر پاسخ بدهید
شما بعنوان مرد خانواده ، چقدر عیالتان را دوست دارید؟!

الف- به اندازه تعداد سکه‌های مهریه اش
ب- به اندازه تعداد قطعات جهیزیه اش
ج- به اندازه تعداد صفر های جلوی مبلغ موجودی حساب بانکی اش
د- به اندازه تمام ستاره های آسمان در روز

2- چه عاملی سبب شد تا شما به خواستگاری عیالتان بروید؟!

الف- جوونی کردم
ب- سادگی کردم
ج- گول خوردم
د- من که نرفتم خواستگاری، اون اومد

3- اگر خدایی ناکرده عیالتان فوت کند شما چه کار می کنید؟!

الف- اول ناراحت و بعد خوشحال می شوید
ب- اول خرما و بعد شاباش می دهید
ج- اول قبرستان و بعد محضر می روید
د- انشاا... بقای عمر 5 تای دیگر باشه

4- ملاک شما در انتخاب عیالتان چه بوده است؟!

الف- املاک پدرش
ب- دارایی پدرش
ج- املاک و دارایی پدرش
د- همه موارد

5- اگر عیالتان از شما بخواهد که برای کادوی تولدش یک گردنبد طلا بخرید چکار می‌کنید ؟!

الف- تا بعد از روز تولدش گم و گور می شوید
ب- تا بعد از روز تولدش خودتان را به مریضی می زنید
ج- تا بعد از روز تولدش خودتان را به مردن می زنید
د- آدرس یک بدلی فروشی کار درست را از دوستتان می گیرید

6- محبت آمیز ترین جمله ایکه به عیالتان گفته اید چه بوده است ؟!

الف- عزیزم ، امروز صبحانه چی داریم؟
ب- عزیزم ، امروز ناهار چی داریم؟
ج- عزیزم ، امشب شام چی داریم؟
د- من واقعا... من واقعا عاشق... من واقعا عاشق تو... من واقعا عاشق تو روبچه با پنیرم

7- در کارهای منزل چقدر به عیالتان کمک می کنید؟
الف- در خوردن غذا با او همکاری می کنید
ب- کانال های تلویزیون را شما با کنترل عوض می کنید
ج- موقعی که عیالتان مشغول تمیز کردن منزل یا شستن ظروف است ، با زدن صوت و دست او را تشویق می کنید
د- گاهی اوقات کارهای شخصی تان را خودتان انجام می دهید

8- اگر عیالتان با شما قهر کند برای آشتی کردنش چه کار خواهید کرد؟
الف- شما هم با او قهر می کنید تا زمانیکه خودش بیاید منت کشی
ب- از طریق بکارگیری سیستم اعمال خشونت ، او را به زور آشتی خواهید داد
ج- او را تهدید می کنید که اگر تا 10 بشمارید و آشتی نکند سریعا اقدام به اختیار نمودن همسر جدید می نمایید
د- حاضرید یک چیزی هم بدهید اگر همیشه قهر باشد

9- نظرتان در مورد این جمله چیست ؟ «مهرم حلال ، جونم آزاد»

الف- زیبا ترین جمله دنیاست
ب- با معنا ترین جمله دنیاست
ج- خوشحال کننده ترین جمله دنیاست
د- تخیلی ترین جمله عصر کنونی است

10- در کل ، از زندگی با عیالتان راضی هستید ؟!

الف- اگر نباشم چیکار کنم؟
ب- چاره ای جز این ندارم
ج- یک جوری داریم می سازیم دیگه
د- بله که راضی هستم البته تا زمانی که بتوانم پول مهریه اش را جور کنم

--------------------------------------------------------------------------



تاريخ : یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:, | 19:19 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

نظر من خیلی حال میده.ساده راحت بی جنجال!!!!!!!

اینم چن تا عکس از دخترای ترشیده محلمون.قابل توجه دختر خانومااگه خواستیدعکستونو بفرستید تا بلکه براتون شوهر مناسب پیدا بشه

ایمن ترین کمربندهای رانندگی.که موجب کاهش چشمگیر تصادفات شده

اینم یه نقشه از مغز خانومای محترم.البته اگه مغزی باشه!!!

سعی کنید هیچ وقت دروغ به این بزرگی نگین

آخ که بعد این صحنه چقد روحیه دخترا داغون میشه.تا چند وقت تو آینه دنبال عیب هاشون میگردن

اینم عکس قشنگ ترین عروس دنیا

فقط تفاوتو داشته باشین

بدون شرح!!!!!!!!

یه عروسو این همه داماد!!!!!!!!!!!!!!

بسم الله-خدابه خیرکنه

چقدر با آرایش ناز میشن

عواقب رانندگی خانوما

مگه این عجایب به شما علاقه نشون بدن

 

 

 

 



تاريخ : چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, | 13:26 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

اگه یه مرد در ماشین رو واسه خانومش باز کنه ۴تا نتیجه می شه گرفت:

۱ماشین تازه است

۲ زنش تازست

۳ طرف زنش نیست

۴ مرده گلابی و زن زلیله

 

پدری پسرش رو نصیحت می کرد که پسر جون زن بگیر

وقتی شب خسته از سر کار می یای

 

از کجا می فهمی که خانمی قصد دارد یک حرف هوشمندانه بزند؟

وقتی جمله اش را با  “روزی از یک مرد شنیدم “ شروع کند!

 


شبها با دشمن در یک سنگر خوابید

 

اولین دعوای زناشویی زمانی آغاز شد که :
حوا با شورت ادم که از برگ مو بود
دلمه پخت

 

زن به  شوهرش میگه:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شوهر همسایه هر روز صبح که میخواد بره سر کار زنش رو میبوسه!

تو چرااین کار رو نمی کنی؟
شوهرمیگه: آخه من که زنه رو خوب نمی شناسم !!

ازدواج مثل بازار رفتن است ، تاپولو احتیاج و اراده نداری به بازار نرو!

یه مرد احمق به یه زن میگه ساکت باش اما یک مرد دانا به یه زن میگه نمی دونی وقتی لبهات بسته اند چقدر  خوشگل میشی

زن خوب مثل دایناسور می مونه که نسلش منقرض شده

برنده جایزه نوبل ادبیات در زمان تقدیم جایزه خود به همسرش گفت :
” این جایزه را به همسر عزیزم تقدیم می کنم که با نبودش باعث شد من بتونم این کتاب رات
مام کنم ” !

مردان متاهل بیشتر

 

از مردان مجرد عمر می کنند

در عوض مردان متاهل بیشتر آرزوی مرگ می کنند!

مردها سه تا آرزو دارن :
اونقدر که مامانشون می گن خوش تیپ باشن !
ا
ونقدر که بچه شون می گن پولدار باشن !
و مهمتر از همه اینکه :
اونقدر که زنشون شک داره زن داشته باشن !!!

 

زن به شوهر : من احمق بودم که باهات ازدواج کردم !
مرد : عزیزم چرا عصبانی می شی !

خب من هم عاشقت بودم اینو نفهمیدم !!!

یه ضرب المثل آموزنده هست که می گه :
مردن برای زنی که عاشقشی از زندگی باهاش آسون تره !!!

یک زن در بحث حرف آخر را می زند
بعد از آن، هر حرفی که مرد بزند، شروع یک بحث جدید است !!!

قوانین طلائی همسرداری (برای مردان ‎):
قانون اول: باید زنی داشته باشید که در کارهای خانه مثل آشپزی، تمیزکاری، گردگیری و … خوب باشد ‎.
قانون دوم: باید زنی د
اشته باشید که موجبات سرگرمی و خنده و شادی شما را فراهم نماید ‎.
قانون سوم: باید زنی داشته باشید مورد اعتماد و اطمینان و راستگو‎ .
قانون چهارم: باید زنی داشته باشید که از بودن با او لذت ببرید و باعث آرامش خاطر شما باشد‎ .
قانون پنجم: خیلی خیلی اهمیت دارد که این چهار زن از وجود یکدیگر بی خبر باشند ‎!!!

مرداحساس را کشف کرد و زن عشق را،
مرد کار را کشف کرد و زن خانه داری را،
مرد پول را اختراع کرد و زن خرید را،
از آن زمان، مرد چیزهای بسیار زیادی کشف و اختراع کرد،

و زن همچنان در حال خرید است ‎ !!!

برای اینکه با یک مرد شاد باشید باید او را کاملا درک کنید و کمی دوست داشته باشید
برای اینکه با یک زن شاد باشید باید او را کاملا دوست داشته باشید

واصلا سعی نکنید که او را درک کنید …

مرد: زن! تو چرا رفتی باز سه دست لباس نو خریدی،

آخه نمی گی من از کجا پولشو بیارم؟

زن: عزیزم، می دونی من اصلاً آدم فضولی نیستم!


 



تاريخ : چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, | 13:24 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

 

 

 

 

 

 

 

     

 

 

 

 

 

                          

 

 

 

springJazz BassWinnerFiesta

 

 

I'm SorryFlowerGet WellConsoleHangingBeggingGroanCoffee ScreenHappy Dance

 

 

Weather ManWeather ManSnowThunderWeather ManFlowerSuperheroJabba the HutTornado

Lost the ThreadSwedish SoccerMorning CoffeeCongratulationsTrooper Pumping Gas

 

 

I'm OKGerman Soccer    Night        Very Funny   Read     Electric Shock    Cell PhoneGnome

 

Trampoline        Reading a Book

Arabic VeilCoffee

               



تاريخ : چهار شنبه 16 اسفند 1391برچسب:, | 13:8 | نويسنده : محدثه خورشیدی |
تاريخ : دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, | 16:53 | نويسنده : محدثه خورشیدی |
تاريخ : دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, | 16:53 | نويسنده : محدثه خورشیدی |
 

 

 

آیا به شانس اعتقاد دارین؟؟؟

من به شانس اعتقادی ندارم....

اما به رحمت خدا خیلی....



تاريخ : یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, | 18:16 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

 

  پسر کوچولویی در مراسم عروسی از مادرش پرسید: “مامان، چرا دختره لباس سفید پوشیده؟ ” مامانش گفت: “این تو عروسی ها یه رسم هست که عروس لباس سفید بپوشه، بخاطر اینکه عروس خیلی خوشحاله و امروز بهترین روز زندگیشه.” پسر یه خورده فکر کرد و گفت: ” خوب چرا پسره (داماد) لباس مشکی پوشیده؟”    


تاريخ : شنبه 21 بهمن 1391برچسب:, | 18:29 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

 

پدر در حال رد شدن از کنار اتاق خواب پسرش بود، باتعجب دید که تخت خواب کاملاً مرتب و همه چیز جمع و جور شده. یک پاکت هم به روی بالش گذاشته شده و روش نوشته بود «پدر». با بدترین پیش داوری های ذهنی پاکت رو باز کرد و با دستان لرزان نامه رو خوند : پدر عزیزم، با اندوه و افسوس فراوان برایت می نویسم. من مجبور بودم با دوست دخترجدیدم فرار کنم، چون می خواستم جلوی یک رویارویی با مادر و تو ...رو بگیرم.من احساسات واقعی رو با نازنین پیدا کردم، او واقعاً معرکه است، اما میدونستم که تو اون رو نخواهی پذیرفت، به خاطر تیزبینی هاش، خالکوبی هاش ،لباسهای تنگ موتور سواریش و به خاطر اینکه سنش از من خیلی بیشتره. اما فقط احساسات نیست، پدر. اون ... حامله است. نازنین به من گفت ما می تونیم شاد و خوشبخت بشیم. اون یک تریلی توی جنگل داره و کُلی هیزم برای تمام زمستون.  ما یک رؤیای مشترک داریم برای داشتن تعداد زیادی بچه. نازنین چشمان من رو به روی حقیقت بازکرد که ماریجوانا واقعاً به کسی صدمه نمی زنه. ما اون رو برای خودمون میکاریم، و برای تجارت با کمک آدمای دیگه ای که توی مزرعه هستن، برای تمام کوکائینها و اکستازیهایی که می خوایم. در ضمن، دعا می کنیم که علم بتونه درمانی برای ایدز پیدا کنه، و نازنین بهتر بشه. اون لیاقتش رو داره. نگران نباش پدر، من 21 سالمه، و می دونم چطور از خودم مراقبت کنم. یک روز،مطمئنم که برای دیدارتون بر می گردیم، اونوقت تو می تونی نوه های زیادت روببینی. با عشق، پسرت، . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . پاورقی: پدر، هیچ کدوم از جریانات بالا واقعی نیست، من بالا هستم تو خونه علی.فقط می خواستم بهت یادآوری کنم که در دنیا چیزهای بدتری هم هست نسبت به کارنامه مدرسه که روی میزمه. دوسِت دارم! هروقت برای اومدن به خونه امن بود، بهم زنگ بزن


تاريخ : شنبه 21 بهمن 1391برچسب:, | 18:26 | نويسنده : محدثه خورشیدی |
تاريخ : جمعه 20 بهمن 1391برچسب:, | 9:2 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

فيلم دیدنی از زمین خوردن و تابلو شدن در مراسم عروسی!!

در یک مراسم عروسی بین عروس و داماد و یکی از دوستان شان رقابت حمل همسر برگزار می شود.  آقای مهمان که جو گیر شده همسرش را بلند کرده و شروع به دویدن می کند اما در یک لحظه حواسش به سمت عروس و داماد پرت شده و باعث می شود به شکل ناجوری به زمین خورده و همسرش با صورت به زمین برخورد کند!!



تاريخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, | 13:30 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

 شيطنت
این پسربچه مشغول شیرین زباني برای مادرش بود که برادر بزرگترش با لباس و نقابی ترسناک از پشت به سمت او می رود و ...!!

 

 



تاريخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, | 13:29 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

عاقبت اشتباه در اندازه گیری!! (عکس متحرک)

مثلا قرار بود این پسر از بالا دیوار برروی توپ بپرد  اما در اندازه گیری اشتباه کرد و به بدترین شکل ممکن با زمین برخورد کرد...!!!



تاريخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, | 13:27 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

عاقبت اشتباه در اندازه گیری!! (عکس متحرک)

مثلا قرار بود این پسر از بالا دیوار برروی توپ بپرد  اما در اندازه گیری اشتباه کرد و به بدترین شکل ممکن با زمین برخورد کرد...!!!


 عاقبت اشتباه در اندازه گیری!! (عکس متحرک) -www.jazzaab.ir



تاريخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, | 13:25 | نويسنده : محدثه خورشیدی |


مثل یک مهتاب در آسمان تاریک قلبم نشستی و قلب مرا پر از نور محبت

و

عشق خودت کردی ...


مثل یک قناری در باغ سوخته قلبم نشستی و با صدای آواز دلنشینت قلب

مرا دیوانه آن احساس پاکت کردی ...


مثل لیلی قصه ها آمدی و مرا مجنون خودت کردی . آری تو مرا عاشق خودت کردی

تو مرا گرفتار خودت کردی ...


آمدی و مرا با رویاهای عاشقانه ات همسفر کردی ، مرا با خود به دشت آرزوها بردی

و

تمام آرزوهایم را زنده کردی ، دلم را پر از امید و دلگرمی کردی ، مرا در این دنیای

عاشقی دربه در کردی !


مثل یک شبنم  بر روی چشمانم نشستی و مثل اشک یک عاشق بر روی گونه ام

سرازیر شدی ...


تو که آمدی درهای قلبم را طلسم کردم و بالای درگاه آن نوشتم ورود ممنوع !

قلب تو را در آنجا اسیر کردم ، اسیر محبت و عشق خودم کردم !


در این خانه  دل سرخ تو را با خون عشق و هوای دوست داشتنم  زنده نگه خواهم

داشت و با احساس پاکم درد دلهای عاشقانه ام را هر شب در گوشت زمزمه خواهم

کرد عزیزم ...


کاری میکنم که دیگر لحظه ای ، حتی لحظه ای از این خانه سرخ خسته و دلسرد

نشوی ، به عشق من وفادار باشی و مرا از ته قلبت دوست داشته باشی عزیزم

از تمام دار این دنیا تنها همین قلب سرخ را دارم و اینک آن را با احساسی پر از عشق

به تو تقدیم کرده ام و دلم میخواهد تو نیز با احساسی پاکتر به آن وفادار باشی

عزیزم ...



عزیزم من نیز میخواهم به همگان بگویم که دوستت دارم

قلم سرخ زندگی را برمیدارم به سوی قلب مهربانت می آیم و بالای درگاه آن

مینوسسم که : یکی را دوست میدارم  تا دیگر کسی وارد آنجا نشود آن لحظه است


که قلبت تنهای تنها برای من است و من نیز تنهای تنها برای تو می باشم

عزیزم خیلی دوستدارم



تاريخ : دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:, | 13:48 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

 

2 عکس بسیار جالب که باید ببینی !



تاريخ : شنبه 14 بهمن 1391برچسب:, | 17:26 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

این دختر تصمیم گرفته بود که با چرخ خرید هنرنمایی بکند اما اوضاع آنطور که دوست داشت پیش نرفت و با صورت به زمین برخورد کرد!

 

 



تاريخ : شنبه 14 بهمن 1391برچسب:, | 17:24 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

 
پینگ پونگ باز اینطوری دیدی ! (تصویر متحرک) www.taknaz.ir



تاريخ : شنبه 14 بهمن 1391برچسب:, | 17:23 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

شوخی مجری یک برنامه با جکی چان ! + تصویری www.taknaz.ir



تاريخ : شنبه 14 بهمن 1391برچسب:, | 17:21 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

از یه مرد میپرسن چرا پاهات پرانتزیه؟میگه:حتما مطلب مهمی لاشه 

 به ترکه میگن با انجام یه جمله بساز. ترکه میگه:منو از بازی فوتبال بیرون کردن ؛  یه ان جام گذاشتن
 به ترکه میگن اسم زنت چیه.میگه مینا.ولی من مین صداش میکنم که کسی روش نره
 یه روز یه قزوینیه یه پیرمرده رو میبره مهدکودک میگه لطفا برام خوردش کنید
 به اصفهونیه میگن با لوستر یه جمله بساز میگه : سه تا دوست دختر دارم یکی ازیکی لوستر
 به ترکه میگن با خارپشت یه جمله بساز. میگه: از نردبون افتادم؛خار پشتم گاییده شد
 
+ نوشته شده در  شنبه ششم مهر 1387ساعت 12:2  توسط علیرضا  |  2 نظر 
 
جوک سری 19
 به یه اصفهونی میگن با کالسکه یه جمله بساز.اصفهونیه میگه:این میوه ها کالس که 
 از ترکه میپرسن می دونی فامیلی خدا چیه.میگه: وکیلی (خدا وکیلی)
 یه زنه قمبل پوشیده بوده میره آمپول بزه. بنده خدا آمپول زنه هرچی دامنهاش رو کنار میزنه باز زیرش یه دامن میبینه.آخر سر خسته میشه میگه ببخشید ننه کون شما صفحه چنده؟
 یه بار میخواستن لره رو شکنجه بدن،شلوار استرچ پاش میکنن
 یه روز به یه قزوینیه میگن با نمونه جمله بساز میگه:مهمترین عضو بدن کونمونه
 بچه عربه رو وزن میکنن ۱۱ کیلو بوده.ختنش میکنن میشه ۳ کیلو
+ نوشته شده در  یکشنبه سی و یکم شهریور 1387ساعت 12:4  توسط علیرضا  |  یک نظر 
 
جوک سری 18
 به ترکه میگن با آهن یه جمله بساز. میگه : آه ان دارم 
 رشتیا به روز پدر میگن یوم الشک
 یه ترکه رو چنگ میزنن میشه خرچنگ
 یه ترکه میره وسط ۲ تا خر.میگه افسانه سه برادر
 یه روز یه مگسه روی گه یه آبادانی نشسته بود.وقتی بلند شد:گفت موو عقابم
 قزوینیه وصیت میکنه وقتی مرد پایین سرسره دفنش کنن
+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و یکم شهریور 1387ساعت 13:53  توسط علیرضا  |  5 نظر 
 
جوک سری 17
 معادل کلمات:  آفتابه=خیارشور ؛   ریدن = من زور ؛  ریش = در هر صورت ؛  آلمان=نازی آباد ؛ لحاف=گوز خفه کن ؛ حمام= پاکستان ؛ چنگال=یکی بود یکی نبود ؛ چراغ خواب=شاهدماجرا ؛ کشمش=انگور بازنشسته ؛ 
 به ترکه میگن از ته دل گریه کن؛ ترکه میشاشه
 زن اول:داماد من دکون داره. زن دوم :داماد من یه کون داره
 اگه گفتی چرا مهماندارهای هواپیمارو دخترهای خوشگل و جیگر انتخاب میکنن؟؟؟برا اینکه هواپیما زودتر بلند شه
 به ترکه میگن حال ساده رو تعریف کن؛ میگه لب
 
+ نوشته شده در  شنبه شانزدهم شهریور 1387ساعت 11:56  توسط علیرضا  |  نظر بدهید 
 
جوک سری 16
 یه لنگه جورابه مست میکنه ؛ میگه:عمرا اگه لنگمو پیدا کنی.... 
 یه روز مغزه میفته دنبال ترکه میگه:بگو منو کم داری؛بگو....
 یه جوجه تیغی با مار  ازدواج میکنه بچشون میشه سیم خاردار
 از ترکه میپرسن با یاماها جمله بساز.میگه لرها خرترن یاماها
 به ترکه میگن یه پرنده پستاندار نام ببر؛میگه مهمانداره هواپیما
 به ترکه میگن با شمشیر جمله بساز؛میگه :فدات شم ،شیر رو خوردی
 از ترکه میپرسن با ایده جمله بساز .میگه این جمله سازی مارو گاییده
+ نوشته شده در  جمعه پانزدهم شهریور 1387ساعت 11:48  توسط علیرضا  |  نظر بدهید 
 
جوک سری 15
 از ترکه میپرسن چرا ته چاه نشستی.میگه میخام عمیق تر فکر کنم 
 خره وسط جنگل داد میزنه: من شیر میخورررررم.. پلنگ میخورررم..... گرگ میخورم..... شیره از پشت درخت میاد بیرون، خره میگه بعضی وقتها گه زیادی هم میخورم
 آمار ازدواج در چه موجودی بیشتر است؟ در حلزون چون هم خونه داره هم ماشین
 لره آشغال میره تو چشمش , سر ساعت 9 میشینه دم در
 لره توي جبهه بيسيم چي بوده زنگ ميزنه ميگه : آقا 5 تا عراقي دستگير كردم بيايد ببريد ميگن خودت بيار .... ميگه نه شما بياين اينا نميذارن من بيام
 به رشتیه میگن چرا از سربازی معاف شدی.میگه آخه من تک پدر هستم
 
 
 
 
+ نوشته شده در  سه شنبه دوازدهم شهریور 1387ساعت 11:39  توسط علیرضا  |  یک نظر 
 
جوک سری 14
 یکی تو استادیوم بوده داشته فوتبال نگاه می کرده هی می گفته عجیبه واقعا عجیبه.می گن چی عجیبه؟ می گه: 100 هزار تماشاچی 22 تا بازیکن 3 تا داور .می گن خوب چیش عجیبه؟ می گه گنجشکه همه رو ول کرده ریده رو سر من!!! 
 یه روز از یک چوپان می پرسن:این همه چوپانی کردی رو اخلاقت تاثیر نگذاشته؟می گه:نع...نع..نع!!! 
 يه مورچه عاشق دختر همسايه ميشه، بعد از يك هفته مي‌فهمه كه چايي خشك بوده 
 لرها به دمپایی میگن: منبر=من بر
 از یه ترکه میپرسن شما همه اینقدر ساده اید؟ترکه میگه :نه، راهراهامون هم تو افریقان
 يه طوطي با يه قورباغه ازدواج ميكنن بچشون ميشه قوطي 
 یک روز به یک لاک پشت می گن
چرا نماز نمی خونی میگه اخه لاک دارم 
+ نوشته شده در  سه شنبه دوازدهم شهریور 1387ساعت 11:27  توسط علیرضا  |  نظر بدهید 
 
جوک سری 13
 یک مورچه و یک زرافه باهم ازدواج می کنند شب عروسی مورچه گم می شه بعد از یک هفته پیداش می شه بعد زرافه بهش می گه این همه مدت کجا بودی مورچه می گه :تو راه بودم که بیام بوست کنم 
 به خروسه میگن مرغ چند حرف داره؟ میگه : قربونش برم حرف نداره
 به يكي عكس دايناسور نشون ميدن . ميگن شما تو ولايتتون به اين چي ميگين ...گفت ما غلط ميكنيم به اين چيزي بگيم.
  روزي عقابي خسته داشت پرواز ميكرد كه ناگهان گنجشك آباداني ميره طرفش ميگه كاكا وسعت پر و حال ميكني عقابه ميگه بروحوصلت و ندارم گنجشكه بازم پيله ميكنه ميگه كاكا وسعت باله رو حال ميكني عقابه بازم ميگه بروحوصلت و ندارم وگرنه ميام يه كاري ميكنم پرات بريزه گنجشكه ميگه مردي بيا عقابه ميره طرف گنجشكه میزنه پراشو ميروزنه گنجشكه در حال افتادان ميگه ميگه كاكاهيكل و حال ميكني 
 به پشه ميگن چرا زمستونا پيداتون نيست؟!؟؟؟! ميگه:نه اينکه تابستونا خيلي برخوردتون خوبه
+ نوشته شده در  سه شنبه دوازدهم شهریور 1387ساعت 11:21  توسط علیرضا  |  3 نظر 
 
جوک سری 12
 ترکه میره پمپ بنزین. یارو میگه آقا سوپر بزنم یا معمولی ترکه میگه :
معمولی بزن خانواده تو ماشینه 
 به ترکه میگن یه موجود نام ببر! میگه: یخ! میگن یخ که موجود نیست! میگه: پس چراهمه جا نوشتن یخ موجود است
 بسيجيه به ترکه مي گه چرا آستين کوتاه پوشيدي؟ ترکه مي گه تو به روح اعنقاد داري؟ بسيجيه مي گه آره ترکه مي گه :خوب ريدم تو اون روح پدرت هوا گرمه
    ترکه رفت انگلیس. صبح پاشد با زنش رفت بیرون توی خیابون. یه مرده از کنارشون رد شد و گفت: «گود مورنینگ سر». اون جواب داد: «سر مورنینگ گود»! زنش پرسید اوا آقا جعفر چی شد؟ گفت هیچی! این یارو انگلیسیه گفت: «سلام علیکم» و منم بهش گفتم: «علیکم سلام»
 ا ز ترکه مي پرسن نظرت درباره بند گردنيه موبايل چيه ؟ ميگه خيلي خوبه . فقط موقع شارژ چند ساعتي آدمو علاف ميکنه
 
 فحش ترکها: 1_از جلو چشمام خفه شو 2_فکر کردی فقط خودت خری 3_کسی با تو زر نزد 4_صداتو واسه من داد نزن
 
 
+ نوشته شده در  دوشنبه یازدهم شهریور 1387ساعت 16:42  توسط علیرضا  |  یک نظر 
 
جوک سری 11
 یه روز یه ترکه میره بالای درخت چنار.بهش میگن داری چه کار می کنی.میگه دارم توت می خورم.میگن اینکه درخت چناره میگه توت تو جیبمه 
 ترکه میره بقالی، میگه: آقا نوشابه خانواده دارین؟ یارو میگه: بله. میگه: به مجرد هم میدین؟ 
 ترکه یه روز سرد زمستون می بینه که یه اسب از
دهنش داره بخار در می یادمی ره جلوتر و می گه
جل الخالق ! پس اون اسب بخاری که می گن اینه؟؟!! 
 یه روز یه ترکه ادعای پیامبری میکنه بهش میگن خوب اسم کتابت چیه میگه کتاب ندارم جزوه میدم بنویسید. 
 ترکه می ره مسابقه قران ، نوبت اون که می شه
براش سوره بنی اسرائیل می افته
اونم از مسابقه انصراف می ده!!! 
 به ترکه میگن به نظرتو ترک ترین خواننده کیه؟ میگه: حبیب می پرسن چرا؟ میگه اخه گیتار میزنه بعد میگه صدای دهل می یاد..... 
+ نوشته شده در  دوشنبه یازدهم شهریور 1387ساعت 16:35  توسط علیرضا  |  نظر بدهید 
 
جوک سری 10
 ترکه رشتش دامپروري بوده، روش نميشده بگه. يکي ازش ميپرسه رشتت چيه؟ ميگه: مهندسي دامپيوتر، گرايش پشم‌افزار...! 
 تركه يه پليس رو ميكشه زنگ ميزنه 110 ميگه:ميبينم كه 109 نفر شدين 
 به ترکه میگن یه جمله ی فلسفی بگو میگه: احمق ترین افراد كسانی هستند كه به همه چیز اطمینان كامل داشته باشند. میگن: مطمئنی؟ میگه: صد در صد 
 ترکه به دیواره اتاقش عکس یه گور خر زده بوده یه روز دوستش بهش میگه این عکس کیه زدی به دیواره اتاقت میگه عکس داداشمه موقعی که تو یوونتوس بازی میکرد 
 ترکه يه ماشين مي خره که فرمونش سمت راست بوده بهش ميگن ماشينت چطوره ؟ ميگه خوبه فقط نمي دونم چرا هر وقت تف ميندازم مي افته روي زنم؟؟؟؟ 
 به تركه مي گن بچه كجائي ؟ ميگه : بچه تهرون . . . مي گن : كجاي تهرون . . . مي گه : كيلومتر 700 ، جاده تهران - اردبيل
 برق سه فاز ترکه رو میگیره ، ترکه میگه: جرات دارین تک فاز تک فاز بیاین جلو نشونتون بدم 
 
+ نوشته شده در  دوشنبه یازدهم شهریور 1387ساعت 16:29  توسط علیرضا  |  نظر بدهید 
 
جوک سری 9
 ترکه راديو گوش مي داد راديو مي گه خيابون انقلاب به امام حسين بسته است. ترکه مي گه خوب بابا چرا قسم مي خوري حالا؟ 
 تركه يه مگس ميگيره, بش ميگه بپر.. مگسه ميپره. مگس رو ميگره يه بالشو ميكنه, بش ميگه بپر.. مگس به زور ميپره . باز مگس رو ميگيره اون يكي بالشم ميكنه, بش ميگه حالا بپر... مگسه نيمپره. بعد تركه ميگه : حالا چه نتیچه ای می گیریم بهش می گن خوب چه نتیجه ای میگه نتيجه ميگيريم كه وقتي بالهاي مگس رو بكنيم ، مگس كر ميشه 
 ترکه میره کتابخونه کتابشو پس میده . کتابدار میگه کتاب خوب بود؟ترکه میگه شخصیت زیاد داشت اما داستان نداشت کتابدار میگه پس تو بودی دفتر تلفن ما رو بردی 
 از ترکه ميپرسن: پيغمبر کی به رسالت رسيد؟ ميگه: ايلده بيلميرم، من همیشه سيد خندان پياده میشم 
 غضنفر مسجد مي سازه، هر كاري مي‌كنه مي‌بينه كسي نمياد اونجا نماز بخونه! يه تابلو ميزنه رو سردر مسجد و مي‌نويسه: نماز صبح، يك ركعت، بدون وضو! 
 يه صندلي بوده که هرکس روش ميشسته و دروغ ميگفته بادکنک بالاي سرش ميترکيده اصفهانيه ميشينه ميگه مافکر ميکنيم آدماي ولخرجي هستيم بادکنک ميترکه رشتيه ميشينه ميگه ما فکر ميکنيم که آدماي با غيرتي هستيم بادکنک ميترکه ترکه ميشينه ميگه ما فکر ميکنيم... بادکنک ميترکه 
+ نوشته شده در  دوشنبه یازدهم شهریور 1387ساعت 16:23  توسط علیرضا  |  نظر بدهید 
 
جوک سری 8
 غضنفر میره جنگ بعد یه مدت بر میگرده میگن چرا برگشتی پس ؟ میگه بابا اونجا به قصد کشت تفنگ بازی میکردن 
 ترکه ميره نماز جمعه هي شعار برعليه امريکا ميدن جو ميگيرتش ميره ميکروفن رو ميگيره ميگه : خواهرا بيزحمت هفته ديگه نياين ميخوايم فحش ناموس بديم 
 ترکه داشته با يه خره تخته نرد بازي ميکرده بهش ميگن چرا داري با خر بازي ميکني ترکه ميگه : هیچم خر نيست , دو هيچ جلو ههِ . . .! 
 به ترکه ميگن شما آشغالاتون رو تو چي ميريزيد ميگه لاي نون ميگن لاي نون؟ ميگه نميدونم لاي نون يا ناي لون 
 تركا زنگ مي زنن قم مي گن: يه امام جمعه برامون بفرستيد. قمي ها مي گن: امام جمعه قبلي چي شد؟ تركا مي گن: اونو كشتيم امام زاده درست كرديم 
 تركه ميره مسجد وقتي مياد ميبينه كفشش نيست به خودش ميگه
1- من نيومدم 2- اومدم و رفتم 3- بدون كفش اومدم 4- هيچكدام
+ نوشته شده در  دوشنبه یازدهم شهریور 1387ساعت 16:19  توسط علیرضا  |  نظر بدهید 
 
جوک سری 7
 تركه ميره جوراب فروشي ميگه اقا جوراب ميخوام فروشنده ميگه:مردونه ؟تركه دست ميده ميگه: مردونه 
 تركه ميره كله پاچه فروشي، يارو بهش ميگه: قربون چشم بگذارم؟ تركه ميگه: نه آقا! حداقل صبر كن من برم قايم شم!
 ترکه با يه دختره دوست ميشه. دختره ميگه من ايدزيم! ترکه ميگه عيب نداره منم اردبیلی ام 
 ازترکه مي‌پرسن: پارسال روز زن چه كادويي به زنت دادي؟ ميگه: بردمش كيش. ميگن: اي ول بابا، دمت گرم، خوب حالا امسال چيكار مي‌كني؟ ميگه: ميرم ميارمش 
 ترکه را بزور وادار به نماز خوندن می کنن. بعد می بینن نشسته داره همین جوری دعا می کنه. میرن گوش میدن می بینن میگه: خدایا اینا من و بزور وادار کردن به نماز خوندن، تو خودت قبول نکن 
 سه نفر ميرن دزدي- صابخونه بيدار ميشه و دزدا هر کدوم ميرن تو يه گوني قايم ميشن!صابخونه مياد و به گوني اول لگد ميزنه..یارو صداي نون خشک در مياره! به دومي لگد ميزنه .. صداي گردو در مياره! به گوني سوم که ترکه توش بوده لگد ميزنه ... هيچ صدايي در نمياد..دوياره محکمتر لگد ميزنه... باز صدا نميده!؟ دفعه سوم که لگد ميزنه ترکه با عصبانيت مياد بيرون ميگه بابا ..آرده ، آرد ..آرد صدا نداره ميفهمي؟
+ نوشته شده در  دوشنبه یازدهم شهریور 1387ساعت 16:14  توسط علیرضا  |  نظر بدهید 
 
جوک سری 6
 به غضنفر گفتند: بابات به رحمت ایزدی پیوست! گفت: رحمت ایزدی دیگه کیه؟!...... گفتند نه. منظورمون اینه که به دیار باقی شتافت...... گفت: منظورتون را نمی فهمم!!!..... گفتند: یعنی اینکه دار فانی را وداع گفت...... گفت: بازم نفهمیدم!....... گفتند: ای بابا...بابات رخت از این دنیا بربست....... بازم نفهمید!...... آخر سر عصبانی شدند و گفتند : ابله...بابای خرت! مرد....... گفت: خر ما که بابا نداشت. 
 به تركه ميگن اگر حالت تهوع بهت دست بده چيكار ميكني ؟ ميگه : من بهش دست نميدم 
 یه جوک میذارن زیر میکروسکوپ میبینن ترکه داره دست تکون می ده 
 به یه ترکه میگن تا حالا چین رفتی؟ میگه آره ! میگن خوب یه خیابون معروفش رو نام ببر ببینیم ! یه کم فکر میکنه میگه خیابون شهید بروسلی 
 بيشترين خسارت در چهارشنبه سوري رو تركها داشتند مي دوني چرا؟؟؟؟؟؟چون كنار ديوار آتيش درست کرده بودن و از روش مي پريدند 
+ نوشته شده در  دوشنبه یازدهم شهریور 1387ساعت 16:11  توسط علیرضا  |  نظر بدهید 
 
جوک سری 5
 ترکه ميميره . شب اول قبر 62 تا فرشته ميان به سراغش !
دو نفر سوال ميکنن 60 نفر حاليش ميکنن 
 ترکه تو جزيره آدمخوارها گير مي افته. ميگه خدايا! حالا چه طور ثابت كنم آدم نيستم؟ 
 ترکه ميره خواستگاری. ازش می پرسن چه كاره ای؟ روش نميشه بگه قصاب، ميگه لوازم يدكي گوسفند دارم! 
 از ترکه می پرسن سخت ترین کار چیه؟ میگه نمک تو نمکدون ریختن،میگن واسه چی میگه آخه سوراخ هاش خیلی ریزه! 
 يه آمريكاييه مي خواد حال اردبيليه رو بگيره ميبرتش امريكا بهش ميگه زمين رو بكن اونم مي كنه. بعد از ده متر كندن ميرسن به يه سيم. امريكاييه ميگه اين يعني ما صد سال پيش تلفن داشتيم. تركه ميگه حالا تو بيا بريم اردبيل. اونجا بهش يه بيل ميده ميگه بكن صد متر مي كنن به هيچي نميرسن تركه ميگه اين يعني ما صد سال پيش موبايل داشتيم 
+ نوشته شده در  دوشنبه یازدهم شهریور 1387ساعت 16:7  توسط علیرضا  |  نظر بدهید 
 
جوک سری 4
 به ترکه میگن: چرا همش داری دور میدوون با ماشینت میچرخی؟می گه: راهنمام گیر کرده!! 
 به ترکه مي گن تا حالا گول خوردي؟ ميگه آدم که گول نمي خوره! گول آدمو مي خوره! 
 ترکه رفته بوده چتربازی. موقع پرش از هواپیما، فرمانده بهش می گه: وقتی پریدی بیرون دکمه سبز می زنی چترت باز میه، یک درصد اگر باز نشد، دگمه قرمز رو می زنی که حتما چترت باز می شه. بعد وقتی رسیدی پایین یک چیپ هم پایین منتظرته که می بردت پادگان. حالا بپر.
ترکه می پره، دگمه سبز رو میزنه چتر باز نمی شه، دگمه قرمز رو میزنه چتر باز نمی شه، می گه اگه شانس ماست، حالا اگر برسیم پایین جیپه هم رفته 
 از یه ترکه می پرسن که برای بستن یه لامپ به چند نفر ترک احتیاجه می گه 3 نفر می گن چرا 3 نفر ؟ میگه: یه نفر میره بالا نردبون ، لامپ رو میگیره .. دو نفر هم از پایین، نردبون رو میچرخوونن 
 یه نفر باباش می میره خیلی براش بی تابی می کرده .ترکه می ره دلداریش بده .می گه ناپلئون رو می شناسی؟ بعد از این همه جنگ و فتوحات مرد.انیشتن رو می شناسی؟ بعد از این همه کشف و اختراع مرد .بابای تو که هیچ گهی نبود تو اینقدر براش بی تابی می کنی 
+ نوشته شده در  دوشنبه یازدهم شهریور 1387ساعت 16:1  توسط علیرضا  |  نظر بدهید 
 
جوک سری 3
 تركه ميره ماشينشو بيمه كنه، طرف بهش ميگه ايشااله هيچوقت از بيمه‌تون استفاده نكنيد، تركه هم ميگه ايشااله تو هم از اين پول خير نبيني 
 به تركه ميگن از چه گلي خوشت مياد...ميگه اقاقيا...ميگن هميني روكه گفتي بنويس....ميگه غلط كردم رز
 يه روز يه تركه داشته دنده عقب با ماشين از كوه ميرفته بالا بهش ميگن چرا دنده عقب ميري ميگه آخه مي ترسم بالا جا نباشه نتونم دور بزنم بعدا وقتي مي خواسته پايين بياد باز مي بينن داره دنده عقب مي ياد ميگن الان چرا دنده عقب مي ياي ميگه اخه بالاي كوه جا بود تونستم دور بزنم 
 يه روز يه تركه عصباني ميشه به شكمش ميگه :چقدر من كار كنم تو بخوري .شكمش جواب ميده ميخواي من كار كنم تو بخوري 
 غضنفر از تاکسی پیاده می شه درو محکم می بنده می گه پدر سگ خودتی
راننده میگه من که چیزی نگفتم ، غضنفر می گه بعدا که می گی 
+ نوشته شده در  دوشنبه یازدهم شهریور 1387ساعت 15:57  توسط علیرضا  |  نظر بدهید 
 
جوک سری 2
 از ترکه مي پرسن اسم سعدي چيه ميگه: ... ميدون 
 به یه ترکه میگن صبحونه چی می خوری میگه : تـیـلـیـد ، میگن ظهر ناهار چی میخوری میگه : تـیـلـیـد میگن شام چی می خوری میگه : تـیـلـیـد ، میگن اصلا ولش کن اوقات فراغتت رو چیکار می کنی میگه میشینم نون خورد می کنم واسه تـیـلـیـد
 به ترکه ميگن تو پيامبرا به کدومشون ارادات بيشتري داري؟ ميگه حضرت سوج ميگن : حضرت سوج نداريم که ؟ ميگه : خودم ديدم پشت يه ماشين نوشته بود يا سوج 
 از ترکه می پرسن خواهرت دختر زائیده یا پسر؟ میگه به من اطلاع ندادن, هنوز نمیدونم دایی شدم یا خاله
 پلیس راهنماییی جلو تركه رو میگیره میگه: كارت ماشین گواهینامه معاینه فنی بیمه ... تركه میگه : چیكار كنم ؟ جمله بسازم؟
+ نوشته شده در  دوشنبه یازدهم شهریور 1387ساعت 15:53  توسط علیرضا  |  نظر بدهید 
 
جوک سری 1
   یارو میره خارج. میگن : اسمت چیه ؟ 
میگه :SUN OF GOD BETWEEN TWO WATER OF ORIGINAL. 
میگن : یعنی چی ؟ میگه : شمس الله میاندوآبی اصل
  از ترکه مي‌پرسن: شما كجاي تهران مي‌شينيد؟ مي‌گه: هرجا كه خسته شيم!... 
 ترکه داشته میمرده به پسرش میگه بعد از مرگ من به همه بگو بابام ایدز داشت ؛ پسرش میگه واسه چی ، میگه هم مریضیه با کلاسیه هم کسی سراغ مادرت نمیاد 
 به ترکه میگن از قفل فرمونت راضی هستی میگه آره فقط سر پیچ اذیت می کنه 
+ نوشته شده در  دوشنبه یازدهم شهریور 1387ساعت 12:26  توسط علیرضا  |  نظر بدهید 
 


تاريخ : جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, | 10:43 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

_کاش دنیا یکبار هم که شده بازیش را به ما می باخت مگر چه لذتی دارد این بردهای تکراری برایش؟!...

_خدایا ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن خیری ندیده ایم از این اختیار ها...

_از دورها چه زیباست امواج آبی عشق اما دریغ و افسوس چون میرسی سرابه ...



تاريخ : جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, | 10:33 | نويسنده : محدثه خورشیدی |
سوتي هاي تلويزيوني



تاريخ : سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, | 11:48 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

رد ایده آل

خدا زن را آفرید و به او گفت رد هر گوشه ی زمین که بگردی میتونی مرد ایده آلت رو پیدا کنی !

آنگاه بود که خدا زمین را گرد آفرید ! هاهاهاهاا

کلید اسرار!

یارو میره کمیته امداد، هیچی بهش نمیدن،میگه: واگذارتون کردم به کلید اسرار!

بابام

به یه بچه میگن اون چه حیوونی یه که به ما گوشت، شیر، ماست، کفش، لباس میده؟

بچه میگه: بابام !!!

پشه بند

حیف نون پشه بند می خره، تاصبح نمی خوابه پشه ها رو مسخره می کنه!

غضنفر به پیك نیك میرود

غضنفر با زنش میرن پیك نیك. زنش میگه: بشینیم زیر اون درخت. غضنفر میگه نه! همین وسط جاده امن‌تره! زود پتو رو بنداز!

زنش میگه: آخه اینجا ماشین میزنه بهمون! ولی غضنفر با اصرار وسط جاده پتو رو پهن می‌کنه و دو نفری می‌شینند وسط جاده!

بعد از مدتی یه كامیون میاد طرفشون هر چی بوق میزنه، اونا از جاشون تكان نمیخورن، كامیونه هم فرمونو میپیچونه میره تو درخت. غضنفر به زنش میگه: دیدی گفتم وسط جاده امن‌تر! اگه زیر اون درخت بودیم الان هر دومون مرده بودیم!

شکار

یه روز یه خالی بند میرسه به اون یکی میگه: رفتم شکار هفت تا خرگوش گرفتم پنج تا آهو و سه تا شیر

یارو گفت فقط همین!

گفت: مگه با یه تیر بیشتر از اینم میشه زد!

یارو گفت: اوه تازه تفنگم داشتی

شانس

یارو 1000 تومنی پیدا میکنه میبینه وسطش سوراخه میگه بخشکی شانس وسطش گوشه نداره!

پشه

غضنفر روشنفکر میشه پشه ها دور سرش جمع میشن

شیر خوردن

یه روز یه مرده ای می میره از پسرش می پرسن که چی شد پدرت مرد؟
پسر می گه:شیر خورد مرد
بهش می گن یعنی چه؟ چطوری؟
میگه داشت شیر می خورد گاوه نشست

پازل

یارو با خوشحالی به دوستش میگه بالاخره این پازل رو بعد از 3 سال حل كردم . دوستش میگه: 3 سال زیاد نیست؟ میگه: نه بابا رو جعبه اش نوشته 3 تا 5 سال!

قطار

به یارو میگن: زودباش سوار شو قطار داره میره!

میگه : كجا میخواد بره بلیط دست منه!

مسابقه اسب‌دوانی

در مسابقه اسب‌دوانی یه نفر صد هزار دلار روی اسب شماره 28 شرط‏بندی كرد و اتفاقا برنده 500 هزار دلار شد.

مسئول برگزاری مسابقه از او پرسید: چطور این همه پول رو روی اسب شماره‌ 28 شرط‏بندی كردی؟

گفت: دیشب خواب دیدم كه دائما جلوی چشمم یك عدد 6 و یك عدد 8 می‏آد.

مسئول برگزاری پرسید: 6 و 8 چه ربطی به 28 داره؟

یارو گفت: مگه شیش هشت تا 28 تا نمی‏شه؟

 

 نسخه دکتر

بیمار:آقای دکتر! انگشتم هنوز به شدت درد می کند!

دکتر: مگر نسخه دیروز را نپیچیدی؟

بیمار: چرا پیچیدم دور انگشتم ولی اثر نداشت؟

 

در کلاس زیست شناسی

معلم:سعید! دو تا حیوان دوزیست نام ببر.

سعید: قورباغه و برادرش.




تاريخ : سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, | 11:47 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

اینو میگن صرفه جویی از نوع ..؟!!!

میگن توی شهر خسیس ها(!) کاندیداهای مجلس برای تبلیغات دیگه زیاد ولخرجی نمی کردن که هی پوسترای بزرگ چاپ کنن بزنن به در و دیوار. خود کاندیداها هر روز از یه درخت آویزون می شدن؟!!!!!!!!!!!

جوک و لطیفه عمومی 16 - شمشیر؟!

به یکی گفتن با شمشیر جمله بساز.
گفت:
فدات شم شیر می خوری؟!!
(می دونم خیلییییییییییی خنک بود!!)

پدر: احمد چرا با علی دعوا کردی؟ببین لباسات همه پاره پاره شده باید یه لباس دیگه برات بخرم.
احمد: ولی باباجون، پدر علی باید یه علی دیگه بخره!!!

جوک و لطیفه عمومی 14 - میخ و دیوار!

اولی: چرا این قدر میخ به دیوار کوبیدی؟
دومی: خب معلومه! برای اینکه محکم بشه!؟؟

جوک و لطیفه عمومی 13 - رییس تیمارستان!


در تيمارستان
رئيس تيمارستان به يكي از مراقب ها مي گويد: «من در اين جا از همه راضي هستم، فقط ديوانه اي هست كه اصرار دارد من برج ايفل را از او بخرم.»
مراقب مي گويد: «خب، چرا نمي خريد؟»
رئيس تيمارستان مي گويد: «آخر پول ندارم. اگر داشتم، حتما مي خريدم.»

جوک و لطیفه عمومی 11 - خدمت سربازی!

پسري از سربازي براي پدرش اين طور تلگراف زد : " من کاظم پول لازم " پدرش هم در جواب گفت : "من تراب وضع خراب !"

جوک و لطیفه عمومی 10 - راننده ی نمونه!

روزي افسر پليس راهنمايي، ديد كه يك خودرو چراغ قرمزها رو رد مي كنه و اصلاً عين خيالش هم نيست كه خلاف مي كنه. خودرو رو متوقف كرد و از راننده پرسيد: «چراپشت چراغ قرمز توقف نمي كني؟» راننده در حالي كه كاغذي رو كه در دست داشت نشون مي داد گفت: «جناب سروان تقصير من نيست. روي اين آدرس نوشته شده : چراغ اول را رد مي كني، چراغ دوم را هم رد مي كني و بعداز چراغ سوم مي پيچي دست راست ....!»

 

جوک و لطیفه عمومی 9 - سر و قفس!

اولي: چرا سرتو تو قفس كردي؟
دومی: مي‏خوام خواب از سرم نپره؟!

شكارچي اول: خوب، هندوستان كه بودي شكار ببر هم رفتي؟
شكارچي دوم: البته، روزي براي شكار ببر به جنگل رفتم.
شكارچي اول: شانس هم آوردي؟
شكارچي دوم: بله، با ببري روبرو نشدم!

جوک و لطیفه عمومی 7 - حواس پرت!

اولي: ببخشيد با حرف هايم سرشما را درد آوردم.
دومي: نه اختيار داريد. من حواسم از همان اول جاي ديگر بود!!!

جوک و لطیفه عمومی 6 - آرزوهای کودکی!

اولي: تا به حال به هيچ كدام از آرزوهاي دوران كودكي ات رسيده اي؟
دومي: بله، وقتي بچه بودم و مادرم موهايم را شانه مي كرد، آرزو داشتم كچل بشوم!

جوک و لطیفه عمومی 5 - پر کردن نمکدان ها!

مادر از دخترش پرسيد: دخترم، چرا پر كردن نمكدونها اين قدر طول كشيد؟!
دختر: آخه سوراخهاي سرش خيلي تنگ بود!!!

جوک و لطیفه عمومی 4 - دنیای سوسک ها!

يک روز يه سوسک از سوراخ دستشويي مياد بيرون. از اون ميپرسند: چرا اومدي بيرون؟ ميگه: به اميد يه هواي تازه تر... گفتيم از رفتن و خونديم از سفر...!

جوک و لطیفه عمومی 3 - دنیای دیوانه ها!

دو ديوانه با هم گفتگو مي‌كردن. اولي: اگر گفتي فرق كلاغ چيه؟ دومي: خوب معلومه! اين بالش از اون بالش مساوي‌تره!

جوک و لطیفه عمومی 2 - بچه ی نفهم!

بچه: مامان، مامان این همسایه ی بغلی خیلی فقیره.
مادر: چطور مگه؟
بچه: آخه بچش یه 5 ریالی قورت داده، مادر بیچارش هی تو سر و صورت خودش می زنه و گریه می کنه!!!

 



تاريخ : سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, | 11:46 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

خانمی به آشپز خانه رفت و دید همسرش با یک مگس کش اینطرف و آنطرف میچرخد.
پرسید : چیکار میکنی؟
همسرش پاسخ داد : مگس شکار میکنم!
آه چند تا کشتی؟
پنج تا، سه مذکر و دو مونث!!
همسرش با تحیر پرسید : چجوری جنسیتشونو فهمیدی؟

شوهرش گفت : آخه سه تاشون روی شیشه خالی آبجو بودن و دو تا روی تلفن!!
 

 



تاريخ : سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, | 10:57 | نويسنده : محدثه خورشیدی |