مردی با چاقوی برهنه و آستین های بالا زده وارد مسجد شد و نگاهی به نمازگزارها انداخت و گفت:«کی اینجا مسلمونه؟». برای لحظه ای سکوت بر مسجد حکمفرما شد و کسی حرفی نمیزد.ناگهان از گوشه ای یه پیرمرد بلند شد و گفت:«من مسلمونم». اون مرد دست پیرمرد رو گرفت و گفت:«با من بیا؛باهات کار دارم.» پیرمرد رو با خودش به بیرون مسجد برد و گله ی گوسفندانش رو که با خودش آورده بود به پیرمرد نشون داد و گفت: این گله مال منه و میخوام یه تعدادی از این گوسفندان رو برای فقرا سر ببرم و تو رو اینجا آوردم که کمکم کنی تا سر اینها رو ببریم.پیرمرد هم قبول کرد و به همراه اون مرد شروع به بریدن سر گوسفندان کرد.بعد از مدتی هر دو خسته شدند و اون مرد به پیرمرد گفت:بهتره برم از مسجد بازم کمک بیارم.مرد وارد مسجد شد ،چاقو در دستش بود و هر دو دستش خونی بود. باز صدا زد:«اینجا کی مسلمونه؟».نمازگزارها که مرد رو با آستین های بالا و دستهای خونی دیدند پیش خودشون فکر کردن که حتما این مرد،پیرمرد رو کشته و الان هم اومده تا کسی دیگه ای رو با خودش ببره.هیشکی از ترس جواب نداد. و همه به امام جماعت مسجد نگاهی انداختند.امام جماعت مسجد هم که دید همه دارن به اون نگاه میکنن و منتظرن که اون بگه:«من مسلمونم»، گفت:«به عیسی مسیح قسم که انسان با چند رکعت نماز خوندن مسلمون نمیشه!!!!»بله عزیزان!قرآن درباره ی یه سری از افراد منافق میفرماید:«وَ إِذا لَقُوا الَّذینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى‏ شَیاطینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ» بقره-آیه14یعنی:«و وقتی اهل ایمان رو می بینن میگن که ایمان آوردیم و وقتی با شیاطین(و همپیمانان کافرشون) تنها میشن میگن که ما با شمائیم.ما صرفا(مومنان) رو مسخره میکنیم.»خوب ممکنه اینجا بگید که:خوب معلومه اینجا داره درباره منافقان صحبت میکنه!منظورت چیه؟در جوابتون باید بگم که خیلی از دور و بری های من و شما هم ممکنه منافق باشن.اولا درجه نفاق در افراد مختلف فرق میکنه.مثلا یکی درجه نفاقش به قدری هست که میره و دست به اسلحه میبره و با اسلام و ایران میجنگنه.مثل سازمان مجاهدین خلق.یه عده دیگه نافقشون از اینها هم بیشتر و اونها کسانی هستند که در بدنه ی نظام اسلامی ،در بنده ی مساجد و ... حضور دارن اما وقتیکه احساس خطر میکنن و داره منافق بودنش لو میره ،فرار رو بر قرار ترجیح میدن و در میرن.مثل آقای خاوری که از مدیران یکی از بانکهای کشور بود و به کانادا متواری شد.
اصلا چرا راه دور بریم. من خودم دو تا دوست داشتم که برادر بودن و خیلی باهاشون صمیمی بودم و هر دو هم مداح بودن.اما یواش یواش هواهای نفسانیشون بر اونها غلبه پیدا کرد و به جایی رسیدند که یکیشون توی مداحیش رپ می خوند.خوب حالا فکرش رو بکنید از کجا این سبک رو میخونه ؟؟؟؟خوب ممکنه قبلش رفته باشه و این سبک رپ رو گوش کرده باشه. و این یعنی نفاق.(از یه طرف مداحی و از یه طرف...)یا اون یکی برادرش بر سر یه ماجرایی اومد و به راحتی یه نفر رو متهم کرد و گفت:من حاضرم قسم بخورم که فلانی این کار رو کرده.من بهش گفت: ببین برادر اگه تو راست گفته باشی و فلانی این کار بد رو کرده باشه،خوب شما غیبت ایشون رو کردی و گناهکاری و اگر فلانی این کار رو نکرده باشه ،شما به اون تهمت زدی و باز هم گناهکاری!پس نباید به راحتی و بدون فکر دیگران رو متهم کنی.ولی اون راه خودش رو میرفت تا اینکه همین اواخر هم برای من هم دردسرهایی رو درست کرد.
اینها منافق هستند.این افراد که در ظاهر اسلام و دین و قرآن و مداحی و... وارد میشن و خودشون رو توی چشم چند تا جوون پاک،جا میکنن و بعدش در خفاء اون کاری رو که نباید بکنند رو انجام میدن.خطر اینها برای اسلام خیلی بیشتر از سازمان مجاهدین خلق و امثال اینهاست.میدونید چرا؟بخاطر اینکه سازمان مجاهدین خلق علنا میگه من با نظام جمهوری اسلامی مخالفم و علنا دست به اسلحه برده و رو در روی اسلام قرار گرفته و تکلیف ما هم مشخصه و می دونیم باید در مقابل اون بایستیم و باهاش بجنگیم.اما اینگونه افراد (اون دو تا برادر مداح و امثال اینها) اومدن و در ظاهر اسلامی و دینداری و مداحی ،در کنار اهل ایمان قرار گرفتن اما در دل هاشون چیز دیگه ای وجود داشت و داره.ان شاء الله خداوند ما رو از شر این منافقان حفظ کنه و ظهور مهدی فاطمه(ع) رو هرچه سریعتر برسونه!
والسلام علی من اتبع الهدی



تاريخ : سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:, | 20:33 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

بعضی از همجنس بازها معتقدند که اوج لذت در همجنس بازیه. اما قرآن دلایلی رو برای رد همجنس بازی بیان میکنه که به تعدادی از اونها اشاره میکنم.سابقه همجنس بازی:هیچ قومی مثل قوم لوط در عالم هستی ،سابقه همجنس بازی رو ندارن و قرآن درباره اونها میگه:«ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمین‏» اعراف- 80 البته شاید در اینجا منظور از سابقه،سابقه در فراگیر و عام بودن همجنس بازی در میان یک ملت و قوم باشه.چرا قوم لوط همجنس باز شدند؟توی تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن یه حدیثی از امام صادق(ع) هست که مضمونش اینه:«قوم لوط مردمانی بودند زیبا و نیکو. اونها دارای باغ های مختلفی بودند.تا اینکه سرزمین اونها دچار قحطی شد. ابلیس نزد اونها اومد و گفت میدونید چرا سرزمین شما دچار قحطی شده؟؟ بخاطر اینه که شما مردم رو از باغ ها و بستان های خودتون که بیرون شهره منع نمیکنید و اونها هم از باغ های شما میخورن و خودتون اینجوری دچار قحطی میشید. شما باید اونها رو ازنزدیک شدن به باغ های خودتون منع کنید.قوم لوط گفتند: چطور این کار رو بکنیم. ابلیس گفت: هر غریبه ای که پیدا کردید رو بگیرید ،بدزدیدش و از پشت بهش تجاوز کنید. اونوقت دیگه کسی به سراغ باغ ها و بستانهای شما نمی آد. قوم لوط هم قبول کردند و برای پیدا کردن طعمه ی خودشون از شهر خارج شدند و یه پسر زیبا که هنوز ریش در نیاورده بود رو دیدن...ابلیس هم اون پسر رو در نظر قوم لوط زیبا ، جلوه گر کرد و اون رو براشون در ذهنشون آراست.اونها هم به پسر حمله کردن و اون رو دزدیدند و بردن و از پشت بهش تجاوز کردند.بعد این کار در نظرشون خیلی خوش اومد و احساس لذت فراوان کردن. دیگه هر غریبه ای که از سرزمین اونها میگذشت رو میگرفتن و بهش تجاوز میکردن تا اینکه این کار(همجنس بازی) برای اونها عادت شد. بعد از یه مدت از غریبه ها به اهل شهر ، تغییر گزینه دادن و بجای غریبه ها با خودشون این کار رو میکردن وتا اینکه همجنس بازی در بین اونها فراگیر شد و همه به این کار مبتلا شدند.افراد این قوم یا خودشون برای این کار به مجالس هم می رفتن یا اینکه اونها رو میبردن.»
همجنس بازی چه عیبی داره؟بعضی ها معتقدند که در هم جنس بازی نه فرزندی متولد میشه که بخواهیم نگران عواقبش باشیم و نه هزینه های بالایی داره که بخواهیم از اونها بترسیم پس همجنس بازی از ازدواج بهتره.
اما قرآن میگه که اگه شما با جنس مخالف خودت ازدواج کنی و چون خدا میل به جنس مخالف رو بطور کلی در فطرت و ذات انسان گذاشته، تو به آرامشی در کنار این جنس مخالف میرسی که با بودن در کنار همجنس خودت ، هرگز به این آرامش نخواهی رسید. چون در فطرت تو آرامشی در کنار همجنس وجود نداره: «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها» روم-21
در ثانی ، همجنس بازی یه نوع شهوت رانی هست که در مسیر خودش قرار نگرفته و باید هدایت بشه. قرآن درمورد قوم لوط و خطاب به اونها میگه: «إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ » اعراف-81یعنی شما با مردان ،به جای زنان ، از روی شهوت وارد میشید(آمیزش میکنید).
ثالثا: قرآن همجنس بازی رو به خاطر اینکه باعث قطع نسل بشر و جلوگیری از تولد انسانهاست حرام میدونه و میگه: «َ وَ تَقْطَعُونَ السَّبیل‏» عنکبوت-29
رابعا: قرآن همجنس بازی و میل و گرایش به اون رو ناشی از جهل و نادانی انسان به یک سری از مسائل و معایب و مضرات همجنس بازی میدونه و میگه اگه شما می دونستید که همجنس بازی چقدر بد و مضره به دنبال اون نمی رفتنید پس میل به همجنس بازی ،ناشی از جهل و نادانی شماست:«أَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ» نمل- 55
بنابر این قرآن با ادله محکم با این انحراف جنسی مخالفت میکنه.حکم لواط در اسلام:برای لواط کننده و لواط دهنده مجازات یکسان در نظر گرفته شده و باید به یکی از صورت های زیر با اونها برخورد بشه:- یا با شمشیر ،گردن اونها زده بشه- یا دیوار بر روی سر اونها خراب بشه- یا در گودال آتش انداخته بشن و بسوزن.
که از همه سخت تر ، همون سوزاندن هست.
لواط از نظر علم:از نظر علمی لواط مضرات مختلفی رو برای لواط کنند و لواط دهنده در پی داره:1- مقعد محل خروج مدفوع و بسیاری از باکتری های مرده و زنده هست. لذا امکان انتقال و ایجاد بیماری خیلی زیاده.
2- مقعد یه سیستم خروجی هست و برای ورود یه شیء خارجی طراحی نشده.لواط باعث صدمه زدن و اخلال در سیستم مقعد میشه.
3- مقعد داراییه بخش داخلی هست که باعث کنترل و نگه داشتن مدفوع شده و از خروج غیر ارادی باد معده ،جلوگیری میکنه. اگه آمیرش مقعدی وجود داشته باشه ، این آمیزش باعث از کار افتادن و لطمه دیدن این سیستم شده و نتیجه اینکه ممکنه فرد در همین سن و یا در سنین بالاتر، توانایی کنترل و نگه داشتن باد معده،و مدفوع رو نداشته و اینها بصورت غیر ارادی از اون خارج بشن.علتش هم نقص در سیستم مقعد هست که یکی از علت هاش ناشی از همجنس باز بودن هست.(البته هرکس که نتونس باد معده و یا مدفوع خودش رو کنترل کنه دلیل بر همجنس باز بودنش نیست- توجه داشته باشید.)
4- عدم توجه به سلامت طرف مقابل:در همجنس بازی ،هدف،رسیدن به ارگاسم(اوج لذت جنسی) هست و سلامت طرف مقابل خیلی اهمیت نداره.حتی ممکنه شخصی مبتلاء به ایدز هم باشه ولی برای رسیدن به لذت خودش از سلامت دیگری بگذره.اما در ازدواج اینطور نیست.اگه مرد بیماری خاصی داشته باشه از آمیزش با همسرش خودداری میکنه چون به هر حال اون شریک زندگیشه و سالهای سال باید با دوستی و محبت در کنار هم باشن و آرامش داشته باشن.
5-عدم تعادل روانی:افراد همجنس باز بخاطر عدم دست یابی به نیاز حقیق فطرتشون(ازدواج با جنس مخالف) دچار یک آشفتگی عمیق روحی در درون خودشون هستند.حالا این آشفتگی یا بصورت آشکار و زیاد خودش رو نشون میده و یا بصورت مخفی و کم در درون خود فرد.



تاريخ : سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:, | 20:30 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید

بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن برآید

بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران
بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید

جان بر لب است و حسرت در دل که از لبانش
نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید

از حسرت دهانش آمد به تنگ جانم
خود کام تنگدستان کی زان دهن برآید

گویند ذکر خیرش در خیل عشقبازان
هر جا که نام «حافظ» در انجمن برآید

حافظ

 

نه! این بار به دست باد نسپردم

خوشه ای از قاصدک ها را که چیدم

  گویی با باد تبانی کرده باشم...

که خود به دست یار رسانم

همان دیرینه رازی را که در سینه نهادم

وقت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهی
ای سر انگشت تو آغاز گل افشانی ها

فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید
فصل تقسیم غزل ها و غزل خوانی ها...

قیصر امین پور


آمد بهار ای دوستان منزل سوی بستان کنیم
گرد غریبان چمن خیزید تا جولان کنیم

امروز چون زنبورها پران شویم از گل به گل
تا در عسل خانه جهان شش گوشه آبادان کنیم

بشنو سماع آسمان خیزید ای دیوانگان
جانم فدای عاشقان امروز جان افشان کنیم

♥ مولانا ♥

  •  
  •  
  •  
  •  
  •  

ماه من چهره بر افروز که آمد شب عید
عید بر چهره ی چون «ماه» تو می باید دید

من به جز عشق و امیدت چه سعادت طلبم؟
که سعادت به جهان نیست به جز عشق و امید
...
سال تجدید شد ای ماه که ما نیز کنیم
با تو آن عهد مودّت که کهن شد، «تجدید»

نوبت سال کهن با غم دیرینه گذشت
سال نو با طرب و غلغله ی «شوق» رسید...

شهریار

دلبری و بی‌دلی اسرار ماست   
کار کار ماست چون او یار ماست

نوبت کهنه فروشان درگذشت
نوفروشانیم و این بازار ماست

نوبهاری کو جهان را نو کند
جان گلزارست اما زار ماست

عقل اگر سلطان این اقلیم شد
همچو دزد آویخته بر دار ماست

آنک افلاطون و جالینوس ماست
پرفنا و علت و بیمار ماست

گاو و ماهی و ثری قربان ماست
شیر گردونی به زیر بار ماست

هر چه اول زهر بُد تریاق شد
هر چه آن غم بد کنون غمخوار ماست

دعوی شیری کند هر شیرگیر
شیرگیر و شیر او کفتار ماست

ترک خویش و ترک خویشان می‌کنیم
هر چه خویش ما کنون اغیار ماست

خودپرستی نامبارک حالتی‌ست
کاندر او ایمان ما انکار ماست

هر غزل کان بی‌من آید خوش بود
کاین نوا بی‌فر ز چنگ و تار ماست

شمس تبریزی به نور ذوالجلال
در دو عالم مایه اقرار ماست

*مولانا*


 
 



تاريخ : یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:, | 19:26 | نويسنده : محدثه خورشیدی |





































































تاريخ : یک شنبه 27 اسفند 1391برچسب:, | 12:8 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

حرف هایم حرف است،

خنده هایم، خنده هایم حرف است.

کاش می دانستی،

می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم.

کاش می دانستی، کاش می فهمیدی،

کاش و صد کاش نمی ترسیدی که مبادا دل من پیش دلت گیر کند،

یا نگاهم تلی از عشق به دستان تو زنجیر کند.

من کمی زودتر از خیلی دیر،

مثل نور از شب چشم تو سفر خواهم کرد.

تو نترس، سایه ها بوی مرا سوی مشام تو نخواهند آورد.

کاش می دانستی،

چه غریبانه به دنبال دلم خواهی گشت،

در زمانی که برای غربتت سینه دلسوزی نیست.

تازه خواهی فهمید، مثل من عاشق مغرور شب افروزی نیست.



تاريخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, | 13:37 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

یک
 پنجره برای دیدن

یک پنجره برای شنیــــــــــــــــــدن

یک پنجره که مثل حلقه ی چاهــــــــــــــــــــــــی

در انتهای خود به قلب زمین می رســـــــــــــــــــــــــــــــــــــد

و باز می شود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنـــــــــــــــــــــــگ

یک پنجره که دست های کوچک
تنهایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
را

از بخشش شبانه ی عطر ستاره های
کریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم

سرشار می کنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد

و می شود از آنجـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا

خورشید را به غربت گل های شمعدانی مهمان
کــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرد

یک پنجره برای من
کافیســــــــ*ـ*ـ*ـ*ــــــــ*ـ*ـ*ـ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت

 



تاريخ : شنبه 14 بهمن 1391برچسب:, | 17:40 | نويسنده : محدثه خورشیدی |
صفحه قبل 1 صفحه بعد