تاريخ : پنج شنبه 28 آذر 1392برچسب:, | 20:48 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

ورزش خیلی مهمه...

یک..دو...سه...چهار....


Tuzki Rabbit emoticon

بعد از 5 دقیقه

Tuzki Rabbit emoticon

بعد از 10 دقیقه

Tuzki Rabbit emoticon

بیخیال بابا، اصلا بگیرید بخوابید!
Tuzki Rabbit emoticon



تاريخ : پنج شنبه 28 آذر 1392برچسب:, | 20:46 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

این حادثه تلفات جانی نداشت و خسارات مالی فراوانی به خودروی مربی و این منزل مسکونی وارد آورد.

پلیس حین تمرین رانندگی زن ۳۰ ساله در زمان دوره آموزشی خود با برخورد به دیوار منزل مسکونی در نیو همشایر‌ آمریکا مربی را مجروح بساخت.

به گزارش تکناز به نقل از اسو‌ ‌شیتد پرس: زن ۳۰ ساله حین تمرین رانندگی با تغییر مسیر به ساختمان مسکونی واقع در کناره خیابان برخورد و متوقف شد.

رانندگی عجیب خانم جوان حادثه آفرید !+ عکس

مربی این زن ۳۰ ساله بر اثر جراحات سطحی وارده مجروح شد.

به گزارش این خبرگزاری در لحظه برخورد این خودرو ساختمان این منزل مسکونی صاحبان آن حضور نداشتند. امداد گران پس از حضور در صحنه تصادف خودروی فرو رفته در دیوار را بیرون آوردند.

 

خاطره علی كریمی از کمک به دزد برای سرقت ماشین
 
خاطره ای از علی کریمی نقل شده که در آن ناخواسته کریمی به دزد برای دزدیدن ماشین یک فرد کمک کرده است خواندن آن خالی از لطف نیست..
 

به گزارش جام جم؛ کریمی آن حادثهای را اینگونه تعریف کرده است: بتازگی فوتبالم را شروع کرده بودم که روزی بعد از اتمام تمرین به سمت منزل حرکت کردم. در راه فردی را دیدم که از من خواست ماشین اش را هل بدهم تا روشن شود.

من هم از روی انساندوستی، به او کمک کردم و چند قدمی ماشین را هل دادم. همین که ماشین استارت خورد، آن فرد بدون تشکر از من، گاز داد و رفت. خیلی دور نشده بود که متوجه شدم از پشت سرم یک نفر می دود و فریاد می زند: آی دزد... دزد را بگیرید... ماشینم را بردند...! همان لحظه فهمیدم به یک دزد کمک کرده ام تا اتومبیل فرد دیگری را به سرقت ببرد!

 



تاريخ : سه شنبه 5 آذر 1392برچسب:, | 19:17 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

گزيده ای از اشعار سهراب سپهری

 

من به سیبی خشنودم

و به بوییدن یک بوته ی بابونه

من به یک آیینه یک بستگی پاک قناعت دارم

من نمی خندم اگر بادکنک می ترکد

و نمی خندم اگر فلسفه ای ماه را نصف کند

من صدای پر بلدرچین را می شناسم

ماه در خواب بیابان چیست؟

****************************************

زندگی رسم خویشاوندی است

زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ

پرسشی دارد اندازه ی عشق

زندگی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود

زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد

زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچد

زندگی مجذور آیینه است

زندگی گل به توان ابدیت

زندگی ضرب زمین در ضربان دل ماست

زندگی هندسه ی ساده و یکسان نفسهاست

*****************************************

هر کجا هستم باشم

آسمان مال من است

پنجره فکر هوا عشق زمین مال من است

چه اهمیت دارد

گاه اگر می رویند

قارچهای غربت؟

**************************************

من نمی دانم

که چرا می گویند اسب حیوان نجیبی است

کبوتر زیباست

و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست

گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد

چشمها را باید شست جور دیگر باید دید

واژه ها را باید شست

واژه باید خود باد

واژه باید خود باران باشد

چتر ها را باید بست

زیر باران باید رفت

فکر را خاطره را زیر باران باید برد

با همه مردم شهر زیر باران باید رفت

دوست را زیر باران باید دید

عشق را زیر باران باید جست

***************************************

و اگر مرگ نبود دست ما در پی چیزی می گشت

و بدانیم اگر نور نبود منطق زنده ی پرواز دگرگون می شد

و بدانیم که پیش از مرجلن خلائی بود در اندیشه ی دریاها

مرگ پایان یک کبوتر نیست

مرگ وارونه ی یک زنجره نیست

مرگ در ذهن اقاقی جاریست

مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد

مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گوید

مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است

گاه در سایه نشسته است به ما می نگرد

و همه می دانیم ریه های لذت پر اکسیژن مرگ است

*****************************************

و نپرسیم که فواره ی اقبال کجاست؟

و نپرسیم چرا قلب حقیقت آبی است؟

**************************************

من در این خانه به گمنامی غمناک علف نزدیکم

من صدای نفس باغچه را می شنوم

و صدای ظلمت را وقتی از برگی می ریزد

و صدای سرفه ی روشنی از پشت درخت

عطسه ی آب از هر رخنه ی سنگ

چکچک چلچله از سقف بهار

و صدای صاف باز و بسته شدن پنچره ی تنهایی

و صدای پاک پوست انداختن مبهم عشق

متراکم شدن ذوق پریدن در بال

و ترک خوردن خودداری روح

من صدای قدم خواهش را می شنوم

و صدای پای قانونی خون را در رگ

ضربان سحر چاه کبوتر ها

تپش قلب شب آدینه

جریان گل میخک در فکر

شیهه ی پاک حقیقیت از دور

من صدای وزش ماده را می شنوم

و صدای ایمان را در کوچه ی شوق

و صدای باران را روی پلک تر عشق

روی موسیقی نمناک بلوغ

و صدای متلاشی شدن شیشه ی شادی در شب

روی آواز انارستا ن ها

پاره پاره شدن کاغذ زیبایی

پر و خالی شدن کاسه ی غربت از باد

****************************************

من ندیدم دو صنوبر را با هم دشمن

من ندیدم بیدی سایه اش را بفروشد به زمین

رایگان می بخشد نارون شاخه ی خود را به کلاغ

هر کجا برگی هست شور من می شکفد

مثل یک گلدان می دهم گوش به موسیقی روییدن

******************************************

به سراغ من اگر می آیید

پشت هیچستانم

پشت هیچستان رگ های هوا پر قاصد هایی است

که خبر می آرند از گل وا شده ی دورترین نقطه ی خاک

پشت هیچستان چتر خواهش باز است

تا نسیم عطشی در بن برگی بدود

زنگ باران به صدا می آید

آدم اینجا تنهاست

و در این تنهایی سایه ی نارونی تا ابدیت جاریست

به سراغ من اگر می آیید

نرم و آهسته بیا یید که مبادا ترک بردارد چینی نازک تنهایی من



تاريخ : چهار شنبه 8 آبان 1392برچسب:, | 19:35 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

Search Results

تاريخ : چهار شنبه 8 آبان 1392برچسب:, | 19:29 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

 



تاريخ : چهار شنبه 8 آبان 1392برچسب:, | 19:25 | نويسنده : محدثه خورشیدی |


تاريخ : چهار شنبه 8 آبان 1392برچسب:, | 19:24 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

تقدیم به کسی که یدونه بیتم از سهراب سپهری بلد نیست...!!!

 

"

 "نشانی"

 

خانه دوست كجاست؟

 

در فلق بود كه پرسيد سوار

 

آسمان مكثي كرد

 

رهگذر شاخه نوري كه به لب داشت به تاريكي شن ها بخشيد

 

و به انگشت نشان داد سپيداري و گفت:

 

نرسيده به درخت

 

كوچه باغيست كه از خواب خدا سبزتر است

 

و در آن عشق به اندازه پرهاي صداقت آبي است

 

مي روي تاته آن كوچه كه از پشت بلوغ سربه در مي آرد

 

پس به سمت گل تنهايي ميپيچي

 

دوقدم مانده به گل

 

پاي فواره جاويد اساطير زمين ميماني

 

وتورا ترسي شفاف فرا ميگيرد

 

درصميميت سيال فضا خش خشي ميشنوي

 

كودكي ميبيني

 

 رفته از كاج بلندي بالا جوجه بردارد از لانه نور

 

واز او ميپرسي:

 

"خانه دوست كجاست؟؟؟"



تاريخ : چهار شنبه 8 آبان 1392برچسب:, | 19:21 | نويسنده : محدثه خورشیدی |
, | 18:15 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

 

 
 
 
 
 
تاريخ : چهار شنبه 8 آبان 1392برچسب:, | 18:3 | نويسنده : محدثه خورشیدی |