تاريخ : جمعه 20 بهمن 1391برچسب:, | 9:2 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

حرف هایم حرف است،

خنده هایم، خنده هایم حرف است.

کاش می دانستی،

می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم.

کاش می دانستی، کاش می فهمیدی،

کاش و صد کاش نمی ترسیدی که مبادا دل من پیش دلت گیر کند،

یا نگاهم تلی از عشق به دستان تو زنجیر کند.

من کمی زودتر از خیلی دیر،

مثل نور از شب چشم تو سفر خواهم کرد.

تو نترس، سایه ها بوی مرا سوی مشام تو نخواهند آورد.

کاش می دانستی،

چه غریبانه به دنبال دلم خواهی گشت،

در زمانی که برای غربتت سینه دلسوزی نیست.

تازه خواهی فهمید، مثل من عاشق مغرور شب افروزی نیست.



تاريخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, | 13:37 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

بر تمام قبر های این شهر
بوسه بزن
شاید به یاد بیاوری
کجا مرا جا گذاشتی...
من در تنها ترین قبر این شهر خفته ام
صدای کلاغها را می شنوی؟
دارند برایم فاتحه می خوانند.....!!



تاريخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, | 13:35 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

به نام خداوند عشق

http://www.0up.ir/do.php?imgf=giftemp.gif

 

عقل، جاده ی پر پیچ و خمی‌است که “تا” خدا می‌رسد

و عشق، جاده ی مستقیمی‌که “به” خدا می‌رساند . . .

دوستان به وبلاگ عشق ما خوش اومدین

منتظر نظراتتون هستیم

[ جمعه 5 آبان 1398
  •  
  •  
  •  
  •  
  •  
  •  
] [ 1:4 ] [ Mostafa & samaneh ] [ 8 نظر ]

زمانه ی نامرد...

 

کدوم خواستن کدوم جون کدوم عشق
شاید خیلی از این حرفا دروغه

تا وقتی باهمیم از عشق میگیم
نباشیم حتی قولمون دروغه

از این عشقایی که زنجیر میشه
هوس هایی که دامن گیر میشه

میترسم چون دلم بی اعتماده
به احساسی که بی تاثیره

نه اینکه عاشقی حال خوشی نیست
نه اینکه زندگی بی عشق میشه

فقط کاش بین حسای مبهم
بفهمن اخرش چی عشق میشه

مثل حرفی که نگاهیی که نمیگفته و میگفته
اتفاقی که گاهی نمیافته و میافته

حس یخ زدن تو اتیش حال ساختن تو سرما
تو بیداری خیالت یه حقیقت تورویا

تو فکرش نیستیمو پیداش میشه
ولی وقتی باسد باشه میره

به حال و روز ما کاری نداری
همیشه براش یا زود یا دیره
[ چهار شنبه 18 بهمن 1391
  •  
  •  
  •  
  •  
  •  
  •  
] [ 13:25 ] [ Mostafa & samaneh ] [ نظر بدهید ]

خدایا؟


خدایا چرا؟

چرا باید اینجوری میشد؟

چرا باید ازش دور باشم؟

چرا باید باهاش حرف نزنم؟

چرا نباید صداشو بشنوم؟

چرا نباید موقه ای ک خیلی دلم میگیره و احساس تنهایی میکنم پیشم نباشه تا آرومم کنه؟

چرا نباید پیشم حسش کنم؟

خدایا این تاوان کدوم گناهمه؟

چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

...................................................................................

...................................................................................

بخدا دارم دیوونه میشم

دارم دق میکنم و ذره ذره میسوزم

دیگ نمیتونم

دلم خیلی واسش تنگ شده

خیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی

..............

نمیدونم چیکار کنم-ب کی بگم-چی بگم

دیگ طاقتم تموم شده

.....................................

اونی ک بم میگف هیچ وخ تنهات نمیذارم حالا تنهام گذاشه

دیگ پیشم نیس

..................................................

کارم شده گریه

شبامو با یادش میگذرونم

ب خاطراتی ک باهم داشیم فک میکنم تا خوابم ببره

ولی بازم نمیشه

......................................................................................واقعا نمیدونم چیکارکنم؟

دیگ بریییییییییییدم

از خودم

از زندگیم

از همه چیزم

............................................................

دیگ هیچی واسم مهم نیس

حوصله هیشکی و هیچیو ندارم

فقط.................................................

یچیز میخوام!

اونم اینکه:

2باره برگرده پیشم

                                                             خدایا کمکم کن!!!!!!!!!!!!!!!!!!  میدونم ک میشه

میدونم ب همین زودی 2باره میاد پیشم

همه چی میشه مث قبل

ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا؟ فقط از تو کمک میخوام!!!

 



تاريخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, | 13:31 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

فيلم دیدنی از زمین خوردن و تابلو شدن در مراسم عروسی!!

در یک مراسم عروسی بین عروس و داماد و یکی از دوستان شان رقابت حمل همسر برگزار می شود.  آقای مهمان که جو گیر شده همسرش را بلند کرده و شروع به دویدن می کند اما در یک لحظه حواسش به سمت عروس و داماد پرت شده و باعث می شود به شکل ناجوری به زمین خورده و همسرش با صورت به زمین برخورد کند!!



تاريخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, | 13:30 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

 شيطنت
این پسربچه مشغول شیرین زباني برای مادرش بود که برادر بزرگترش با لباس و نقابی ترسناک از پشت به سمت او می رود و ...!!

 

 



تاريخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, | 13:29 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

عاقبت اشتباه در اندازه گیری!! (عکس متحرک)

مثلا قرار بود این پسر از بالا دیوار برروی توپ بپرد  اما در اندازه گیری اشتباه کرد و به بدترین شکل ممکن با زمین برخورد کرد...!!!



تاريخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, | 13:27 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

عاقبت اشتباه در اندازه گیری!! (عکس متحرک)

مثلا قرار بود این پسر از بالا دیوار برروی توپ بپرد  اما در اندازه گیری اشتباه کرد و به بدترین شکل ممکن با زمین برخورد کرد...!!!


 عاقبت اشتباه در اندازه گیری!! (عکس متحرک) -www.jazzaab.ir



تاريخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, | 13:25 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

نزاع دو گربه(تصوير متحرك)



تاريخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, | 13:22 | نويسنده : محدثه خورشیدی |

دنیا پر است از انســانهايی با ظاهر زيبا ، كه هر روز لباســی نو بر تن ميكنند ولی نزديكشــان كه ميشوی ، بوي كهنه گی اندیشــه هايشان آزارت ميدهد...

 

دنیا را تمام خواهم کرد،



تاريخ : چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, | 13:18 | نويسنده : محدثه خورشیدی |